پیامبر، آنگاه که تو پا به عرصه ظاهر نهادی گلویت را بویید و اشک دلش بوسه را بر گلوی تو طراوتی دیگر بخشید.
همان حدیث که توان از تن علی ربود و بر بیابانش ایستاند و نالهاش را به آسمان رساند که:
ههنا مناخ رکابهم و موضع رحالهم و ههنا مهراق دمائهم فتیة من آل محمد...
ما که ظرفیت دریا نداریم، همان قطرهمان که در گلو چکاندهای حیات و زندگیمان بخشیده است. ما در این کاروانسرای دنیا از آن جهت تنفس میکنیم که تو درنگ کردهای.
ما بر خاکی سجده میکنیم که پای تو بر آن نشسته و خون تو بر آن چکیده است.
جوانانمان را به یادوازه علیاکبر تو به میدان میفرستیم.
و خون را از آن جهت ارج مینهیم که تو- ثارالله- به خدایت اتصالش بخشیدهای و آوارگی زنان و کودکانمان را از آن روی تاب میآوریم که گوشهای از آنهمه درد و رنج تو را بشناسیم. ما هرچه خون، به یادواره تو دادهدایم و آنچه به دست آوردهایم از دستهای مبارک تو گرفتهایم. و بر همین اساس ما گشتیم، جستجو کردیم، زیرو رو کردیم، سبک و سنگین نمودیم و ارزشمندترین گلستان جامعه و عطرآگینترین مجموعه گل را- به اعتقاد باغبان بزرگوار- آن ستونها را که استواری جامعه در گروی وجودشان است- به اعتقاد بنیانگذار- زیباترین، خالصترین، مومنترین، ایثارگرترین جوانمان را- به اعتقاد مربی- جدا کردیم، ممتاز نمودیم و روز تولد تو را به ایشان اختصاص دادیم و جز اینان چه گروهی را شایستگی این منزلت بود.
یا اباعبدالله! بابی انت و امی یابن الزهراء!
آتش عشقت را در دل کودکان و جوانانمان جاودانگی بخش!
و هدیههای این امت را که بر اساس آیه «لن تنالواالبر حتی تنفقوا مما تحبون».
معشوقهای خویش را فدای تو میکنند به پیشگاهت بپذیر.
خدا کند تو بیایی، سید مهدی شجاعی